JUST FOR YOU
برای آنان که می اندیشند
یکی رادوست دارم ولی افسوس اوهرگز نمیداند نگاهش میکنم شاید بخواند ازنگاه من که اورادوست میدارم ولی افسوس اوهرگز نمیداند به برگ گل نوشتم من تو را دوست میدارم ولی افسوس او گل را به زلف کودکی آویخت تا او را بخنداند به مهتاب گفتم ای مهتاب سر راهت به کوی او سلام من رسانو گو تو رامن دوست میدارم ولی افسوس چون مهتاب به روی بسترش
لغزید یکی ابرسیه آمد که روی ماهتابان
را بپوشانید صبا را دیدموگفتم صبا دستم به دامانت بگوازمن به دلدارم تورامن دوست میدارم ولی افسوس وصد افسوس زابرتیره برقی جست که قاصد رامیان ره بسوزانید کنون وامانده ازهرجا دگربا خودکنم نجوا
یکی رادوست میدارم
ولی افسوس اوهرگزنمیداند
نظرات شما عزیزان:
Power By:
LoxBlog.Com |